من؟راهيان نور؟ مگه بيکارم ...
نهنه بابا اومدم يه سري به دوستان و اقوام و اشنايان و ساير افراد ناشناخته بزنيم ...
واسه من زيادم گرم نيست صبحا تا ظهر که خوابه بعداز ظهرهم تا غروب زير کولر فقط شبا ميرم بيرون.....
جاي تعجبه!!! واسم مدتيه خبري از خانم مدير نيست!!!!!!!!!!!!!!!؟
شما ديگه چرا؟1البته شايد مسافرتي ....
بهر حال ارزوي موفقيت داريم هرکجا که هستن.................
oh...خانم کلهري رنگ مناسبي براي نوشتن انتخاب نکرديد...مطالب جالبي بود واقعا ،من خودم دو هفته اول دانشگاه رو اصلا فراموش نميکنم چون تا مرز انصراف رفتم و تنها عامل مشاوره اي زندگيم خواهرم بود
شايد يکي از دلايلش اين بود که انتظاراتم با جو دانشگاه کاملا متفاوت بود...
يادم نميره که روز اول فرهاد رو اقاي نامجو صدا زدم بعداز يه مدت اونقد باهم صميمي شديم که بيشتر وقتمون رو با هم بوديم ...يادش بخير............