من که نويسنده نيستم ولي اين رو ،نظر محسوب نکنيد وفک کنيد يه پست هستش.
( چت با خدا)
گفتم:چقدر احساس تنهايي ميکنم.
گفتي:فاني قريب(من که نزديکم)
گفتم:تو هميشه نزديکي،من دورم....کاش ميشد بهت نزديک شم.
گفتي:و اذکر ربک في نفسک تضرعا و خيفه و دون الجهر من القول بالغدو و الاصال(هر صبح و عصر، پروردگارت رو پيش خودت با خوف و تضزع و اهسته ياد کن/اعراف205)
گفتم :اين هم توفيق ميخواد.
گفتي:الا تحبون ان يغفرالله لکم(دوست نداريد خداببخشدتون/نور22)
گفتم:معلومه که دوس دارم من و ببخشي
گفتي: و استغفروا ربکم ثم توبوا اليه(پس از خدابخوايد ببخشدتون و توبه کنيد/هود،90)
گفتم:با اين همه گناه..اخه چيکار ميتونم بکنم؟
گفتي:إلم يعلموا انالله هو يقبل التوبه عن عباده(مگه نمي دوني خداست که توبه رو از بنده هاش قبول ميکنه/توبه،104)
گفتم:ديگه روي توبه ندارم
گفتي:الله العزيز العليم غافر الذنب وقابل التوب((ولي)خدا عزيزه و دانا او امرزندهي گناه هست و پذيرنده توبه/غافر2-3)
با اين همه گناه براي کدوم گناهم توبه کنم؟
گفتي:ان الله يغفر الذنوب جميعآ(خدا همه گناه ها رو مي بخشه/زمر،53)
گفتم :بازم بيام؟ بازم منو ميبخشي؟
گفتي:و من يغفر الذنوب الا الله(بجز خدا کيه که گناهان رو ببخشه؟/ال عمران،135)
گفتم:نميدونم چرا هميشه در مقابل اينکلامت کم ميارم،اتيشم ميزنه،ذوبم ميکنه،عاشق ميشم،توبه ميکنم...
گفتي:ان الله يحب التوابين و يحب المطهرين(خدا هم توبه کنندگان و هم اوناي که پاک هستن رو دوست داره/بقره،222)
ناخواسته گفتم:الهي و ربي من لي غيرک
گفتي:أ ليس الله بکاف عبده(خدا براي بنده هاش کافي نيست؟/زمر36)
گفتم:در برابر اين همه مهربونيت چيکار ميتونم بکنم؟
گفتي:يا ايها الذين امنوا اذکروا الله ذکرآ و سبحوه بکرة و اصيلآهو الذي يصلي عليکم و ملاءکة ليخرجکم من الظلمت الي نور و کان بالمومنين رحيما(اي مومنين خدا رو زياد ياد کنيد و صبح و شب تسبيحش کنيد،او کسي هست که خودش و فرشتگانش بر شما درد و رحمت ميفرستن تا شما رو از تاريکيها به سوي روشنايي بيرون بيارن،خدا نسبت به مومنين مهربونه؟احزاب41-43)
با خودم گفتم:خدا...خالق هستي...با فرشته هاش...به ما دورود ميفرستن تا ما ادم بشيم.........
گفتم: فعلا کاري نداري
گفت:علي يارت