دلم سيت باز امشوتنگ تنگه/امشب دلم بار ديگر برات تنگ شدهسرم پيکو بساطم لنگ لنگه/سر وصورتم وتمام وجودم درمانده شده
خدا دونه خوتم دوني خومم ها/وخدا از پيوند من وتو اگاه ست وهمه
که هر وقت طي موني دنيا قشنگه/مي دانندکه هر وقت پيش من
باشي دنيا زيباست
اين شعر به گويش خاص خودم(شاهيني):
وطن يعني دويدن در پي نان
وطن يعني کمک کردن به لبنان
وطن يعني عرب را چاق کردن
معلم هاي خود را داغ کردن
وطن يعني صف نان و صف شير
وطن يعني همش درگير و درگير
وطن يعني همين بنزين همين نفت
همين نفتي که توي سفره ها رفت
وطن يعني پذيرايي از افغان
وطن يعني سفر استان به استان
وطن يعني همين ايينه دق
وطن يعني خلايق هرچه لايق.
چي بلي (بلوط) کال پير وميش سيسار ايخمتچي قنات سردسرد و پي سفيدار ايخمت
پا وبي احساس ايل از گرمسير تا سرحدش
چي برنجاس وچويل وبرگ ريواس ايخمت
تورا با غير خود ديدم صداييم در نمي ايد
دلم ميسوزد وکاري ز دستم بر نمي ايد
نشستم باده خوردم خون گريستم
تحمل ميرود،اما شب غم سر نميايد.
دلم سيت باز امشو تنگ تنگه
سرم پيک و بساطم لنگ لنگه
خدا دونه،خوتم دوني،خومم،ها
که هر وقت طي موني دنيا قشنگه.
عشق يعني شات شيت دعوتي
عشق يعني قار قير کم پتي
عشق يعني بو برنجاس و تره
عشق يعني پشم چيناين بره
عشق يعني راک راک درف دول
عشق يعني تش نهاين من کلور
عشق يعني لاک ليک گرگ کو
عشق يعني حسرت ديدار تو.
در صورت عدم استفهام خانم ها به خانم خاکي، و اقايان به خودم مراجعه فرماييد>
قشنگي چاوت و يادم نيچو
مگر منزلگام و ژير خاک بو
تقصيرم نيه گر دلواپسم
ترسم نازنين بچي و دسم
شعري به زبان کردي کلهري
جور آهو ويلان دسِ صيادم (مانند آهو در دست صياد گرفتارم)
گريزان لَه دس باران و بادِم(ااز ترس باران و باد در حال فرارم)
و دوريد قسم،نچيد لَه يادِم(قسم به دوري تو،هرگز از خاطرم نمي روي)
هم خاطر خاتِم هم خاک پادِم(تورا دوست دارم و خاک پاي تو هستم)
البته معنيش که خيلي واضحه ولي برا کسايي که نمي دونن نوشتم.