روزگار تلخ
آسمان صاف و شفاف در روزگار
ومن محبوس در هوس وفا به روزگار تلخ
آري اين است رسم روزگار...
بي وفايي روزگار و ما،در روزگار
اينم از خودمه هر چند که ميدانم هر کس نمي تونه در کش کنه
هر چه باشه شعرم احساس توشه اون روز عجله داشتم وقت براي تزيين نداشتم
مرسي از تشويقت ولي واسه يخودم يه دنيا خاطره و زندگيه
سلا م عزيزم واي که چقدر مطالبي که مينويسي زيبا و خوندنيه کف کردم شعر زيبايي بود .....
سلام به بچه هاي گروه مشاوره دانشگاه رازي
من خواهر صفورا هستم. امروز يه سري به وبلاگ شما زدم. براي روزهاي دانشجويم دلم تنگ شد. 4 ساله که از اون دوران ميگذره و تقريبا از هيچ کدوم از همکلاسي هام خبر ندارم .
اميدوارم هدف اصلي ار اومدن به دانشگاه رو فراموش نکنيد و سالهاي خوشي رو کنار هم بگذرانيد.
در روابطي که برقرار مي کنيد حد و حدودي براي خودتون تعريف کنيد که در آينده لطمه نخوريد.
اين يه نصيحت نيست. يه تجربه است که به عنوان خواهر بزرگتون به همه شما گوشزد ميکنم.
سعي ميکنم دورباره يه وبلاگتون سر بزنم.
موفق باشيد .
شعرهاي زيادي توي ذهنم به خاطر زيبايي و پر محتوا بودن وجود داره.
يکي از اونا اينه:
چه ارتباط ساده اي بين منو تقدير هست
تقدير ويران ميکند من هم مرمت مي کنم.
شادي و عشق رفيق راهتان باد....
اينم يه شعر کردي .
لاي هه لوي به رزه فري به رزه مژي.
چون بژي شه رته نه وه ک چه نده بژي.
اين شعر از خودمه
خسته ام خسته
خسته از گلايه هاي روزگار که تاريکي اش را برايم به ارمغان آورده که چرا گل زردش را در تاريکي هايم به رقص نمي آورد
خسته از آدمک هاي رنگارنگ هر رنگي به چند رنگ از بي قراريهاي فردا آرزوي شب يلدا از اينکه در اوج سيريه خيال هايم تشنه ام واز درونم مرده ام افسوس نمي دانم که چرا زنده ام؟!...
روزي اگر نبودم
تنها آرزوي ساده ام اين است:
زير لب بگويي يادش بخير
يارانه اومده،بادا بادا مبارک بادا
پول نفت و سوخت اومد بادا بادا مبارک بادا
اينم جديد ترين شعري که از استعدادم تراوش کرده
من رقص دختران هندي را از نماز خواندن پدر و مادرم بيشتر دوست دارم زيرا انان از روي عشق ميرقصند ولي پدرومادرم از روي عادت نماز ميخوانند.
دکترشريعتي
يه شعر کرمانشاهي براتون ميذارم:
رپه رپه دلم مياد.ميگم بلاي سرت نياد.
خوشت بياد خوشت نياد.اشک غم از چشت بياد
اوسر دنيام که بري .اي دل مه باشت مياد.
چشم به قربان چشت .هرچي بخواي ميدم بشت
به قول يارو گفتني .تو وصله ي تن مني