وبلاگ دانشجویان رشته راهنمایی و مشاوره دانشگاه رازی
با کراوات به دیدار خدا رفتم و شد بر خلاف جهت اهل ریا رفتم و شد ریش خود را از ادب صاف نمودم با تیغ همچنان آینه با صدق و صفا رفتم و شد با بوی ادکلنی گشت معطر بدنم عطر بر خود زدم وغالبه سا رفتم و شد حمد خواندم و آن مد ولاالضالین را ننمودم ز ته حلق ادا رفتم و شد یک دم از قاسم و جبار نگفتم سخنی گفتم ای مایه هر مهر و وفا رفتم و شد همچو موسی نه عصا داشتم و نه نعلین سر خوش و بی خبر و بی سر و پا رفتم و شد مدعی گفت چرا رفتی چون رفتی و کی؟ من دلباخته بی چون و چرا رفتم و شد تو تنت پیش خدا روز شبان خم شدو راست من خدا گفتم و او گفت بیا رفتم و شد مسجد و دیر و خرابات به دادم نرسید فارغ از کشمکش این دو سه تا رفتم و شد خانقاهم فلک آبی بی سقف و ستون پیر من آنکه مرا داد ندا رفتم و شد گفت ای دل به خدا هست خدا هادی تو تا بدین سان شدم از خلق رها رفتم و شد
Design By : Pichak |