سفارش تبلیغ
صبا ویژن




























وبلاگ دانشجویان رشته راهنمایی و مشاوره دانشگاه رازی

با کراوات به دیدار خدا رفتم و شد

بر خلاف جهت اهل ریا رفتم و شد

ریش خود را از ادب صاف نمودم با تیغ

همچنان آینه با صدق و صفا رفتم و شد

با بوی ادکلنی گشت معطر بدنم

عطر بر خود زدم وغالبه سا رفتم و شد

حمد خواندم و آن مد ولاالضالین را

ننمودم ز ته حلق ادا رفتم و شد

یک دم از قاسم و جبار نگفتم سخنی

گفتم ای مایه هر مهر و وفا رفتم و شد

همچو موسی نه عصا داشتم و نه نعلین

سر خوش و بی خبر و بی سر و پا رفتم و شد

مدعی گفت چرا رفتی چون رفتی و کی؟

من دلباخته بی چون و چرا رفتم و شد

تو تنت پیش خدا روز شبان خم شدو راست

من خدا گفتم و او گفت بیا رفتم و شد

مسجد و دیر و خرابات به دادم نرسید

فارغ از کشمکش این دو سه تا رفتم و شد

خانقاهم فلک آبی بی سقف و ستون

پیر من آنکه مرا داد ندا رفتم  و شد

گفت ای دل به خدا هست خدا هادی تو

تا بدین سان شدم از خلق رها رفتم و شد


نوشته شده در سه شنبه 90/2/20ساعت 10:37 صبح توسط صفوراکلهری نظرات ( ) |


Design By : Pichak