سفارش تبلیغ
صبا ویژن




























وبلاگ دانشجویان رشته راهنمایی و مشاوره دانشگاه رازی

کسی که وبلاگ نمیاد اینم به خاطر(بیکار)گذاشتم دلش نشکنه .اما خداییش از دختر و پسر خیلی نامردید بابا چه زود دانشگاه و کلاس رو فراموش کردید بازم به مرام آقای جلیلیان که هر وقت برمی گرده به وبلاگ سر میزنه.از شعرای قشنگ فریدون مشیری شعر در گذرگاه تاریخه امیدوارم خوشتون بیاد

ازهمان روزی که دست حضرت قابیل

 

گشت الوده به خون حضرت هابیل

ازهمان روزی که فرزندان ادم

صدر پیغام اوران حضرت باری تعالی

زهرتلخ دشمنی در خونشان جوشید

ادمیت مرد‌‌‌ گرچه ادم زنده بود!

ازهمان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند.

ازهمان روزی که باشلاق و خون دیوار چین را ساختند.

ادمیت مرده بود!بعد دنیا هی پر از ادم شد و این اسیاب

گشت و گشت  قرن ها از مرگ ادم هم گذشت.

ای دریغ! ادمیت برنگشت!

قرن ما روزگار مرگ انسانیت است!

من که از پژمردن یک شاخه گل

از نگاه ساکت یک کودک بیمار /از فغان یک قناری در قفس

ازغم یک مرد در زنجیر حتی قاتلی بر دار 

اشک در چشمان و بغضم در گلوست

وندرین ایام زهرم در پیاله اشک وخونم در سبوست

مرگ او را از کجا باور کنم؟

فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست.

فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست.

فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست!

در کویری سوت وکور در میان مردمی با این مصیبتها صبور

صحبت از مرگ محبت/ مرگ عشق

گفتگواز مرگ انسانیت است!

                                                                         «فریدون مشیری»


نوشته شده در سه شنبه 90/4/28ساعت 11:32 صبح توسط صفوراکلهری نظرات ( ) |

خداحافظ


نوشته شده در شنبه 90/4/4ساعت 12:22 عصر توسط صفوراکلهری نظرات ( ) |

سلام

به اطلاع تمامی دانشجویان رشته ی مشاوره ورودی

 89 دانشگاه رازی(همکلاسی های خودمون رو می

گم )میرساند

 محفل صمیمانه ای تحت عنوان خداحافظی

به صرف تخمه ی اعلای سنقرو در روز شنبه مورخ 4

تیر ماه 1390 (بعد از امتحان جامعه شناسی)در

 مکان ساختمان مطهری از ساعت 10تا

12برگزار می شود.

از تمامی همکلاسی های محترم خواهانیم جهت شادی

 روح دست اندر کاران این گردهمایی حضور بهم

رسانند

و گرنه دیگه تخمه سنقری بی تخمه سنقری


نوشته شده در سه شنبه 90/3/31ساعت 10:49 صبح توسط صفوراکلهری نظرات ( ) |

دو عکسی که احساسات شما را برانگیخته خواهند کرد ...

 

دو عکسی که احساسات شما را برانگیخته خواهند کرد ...

بیایید تا فرصت داریم قدر دوستی ها را بیشتر بدانیم ...


نوشته شده در پنج شنبه 90/3/26ساعت 8:15 عصر توسط صفوراکلهری نظرات ( ) |

سلام

فردا اولین امتحان ترم دوم رو می دیم امتحان درس محبوب اندیشه من که خیلی اندیشه خوندم اما دریغ اگه یه کلمه فهمیده باشم در کل ما که درس بخونیم و نخونیم چشم به یاری دوستان و آشنایان مخصوصا نازنین جان داریم.

سر امتحان یادتون نره به دیگران کمک کنید یه روز خودتون هم به کمک احتیاج پیدا می کنید در این زمینه دختر و پسر هم براتون فرق نداشته باشه

اگه خواستید می تونید مثل ترم قبل نظراتون رو درباره ی امتحانا در قسمت نظرات این پست بذارید.اگه می خواید از کسی بابت تقلب تشکرکنید یا ازش گله کنید که چرا سر امتحان تقلب نرسونده می تونید اینجا بنویسید.

امیداوارم وبلاگ مثل ترم قبل تو دوران امتحانا شلوغ بشه/

موفق و موید و منصور باشید


نوشته شده در جمعه 90/3/20ساعت 6:17 عصر توسط صفوراکلهری نظرات ( ) |

سلام بر و بچ درس خون مشاوره:

چند کیلو وزن کم کردید؟ ما که آب شدیم از گرمای کرمانشاه

راستشو بگید چقدر درس خوندید ها؟کتاباتون رو چند دور کردید ها؟

چند تا نصیحت و توصیه بهتون می کنم یادتون نره:

 تو این دوران پربار فرجه انواع روشهای تقلب رو هم دوره کنید و از تجربیات دیگران استفاده کنید.

می تونید به آرشیو وبلاگ خودمون هم یه سری بزنید روش های خوبی پیدا می کنید

سعی کنید به روز باشید و از جدیدترین روش های تقلب و یاری رسانی دردنیا اطلاع کسب کنید.

راستی یادتون نره برای سلامتی  مراقب و مسوول گروه عزیز و بی همتامون جناب آقای پور زند دعا کنید.

در پایان از خداوند عزیز و بلند مرتبه علو درجات علمی را مخصوصا برای کسانی که دوهفته زودتر فرجه رو شروع کردن خواهانم و امیدوارم در روزهای سخت امتحان خدا ما را رها نکند

آمین یا رب الدرسخوانین


نوشته شده در شنبه 90/3/14ساعت 7:35 عصر توسط صفوراکلهری نظرات ( ) |

دانشجوی تهران شمال :

نکته : وقتی می خونید این قسمتو سعی کنید لباتون تا حد امکان غنچه باشه:

بی ادب , تو واقعا عقلتو از دست دادی دیوونه . منو ترسوندی بی شعور تلفظ : بی ششووور ) امیدوارم ولنتاین کچل شی . بد بد بد)

دانشجوی تهران جنوب :

(…. …. …. ….. … .. … ..کلا سانسور شد (

دانشجوی دانشگاه تهران :

وطن فروش مزدور , لیبرال خود فروخته , مخل نظام , تو حق شرکت در انتخابات بعدی رو نداری با اون کاندید از خودت نفهم تر , فاشیست تند رو

(توجه داشته باشید که موضوع دعوا سیاسی بوده)

دانشجوی پزشکی :

در دیکشنری این بروبچ کلمه ی فحش تعریف نشده

دانشجوی هنر :

من شعر دوازدهم از هشت کتاب استاد سهراب رو به تو بی ادب بی فرهنگ تقدیم می کنم امیدوارت گیتارت بشکنه و تا اخر عمر یکه و تنها و بی عشق و ژولیت بمونی .

وفتی هم کار بالا می گیره کاریکاتور همدیگه رو می کشن .

دانشجوی الهیات :

یا ایهو الذی فحشو فحشً فاحشتن ای هستیت به عدم مبدل , ای دچار دور تسلسل شده , ای علتت به ممکن الوجود گرویده , فلسفه ی تو دچار تضاد شده و من به خود اجازه ی بحث نمی دم …. *

*: این آخری که گفت از اون ناجوراش بود که فلش بک زد به دوران دبیرستان و رشته ی علوم انسانی که می خوند و واسه خودش یلی بود

دانشجوی تربیت بدنی:

به من گفتی … , … خودتی و جد و آبادت

به همین کوتاهی البته بعدش یه ? ساعتی بزن بزن می شه

دانشجوی زبان خارجی :

هنوز دعوا نشده , شروع می کنن خارجکی بلغور کردن البته به نظر من اگه ترجمه ی حرفاشونو می دونستند خودشون رو زبونشون فلفل می ریختن و ? روز تو اتاق خودشونو حبس می کردن

دانشجوی حقوق :

تو با این کارت به حقوق شهروندی من تجاوز کردی و من طبق اصل ??? قانون اساسی حق دارم ازت شکایت کنم و مادرتو به عزات بشونم شما می تونید هیچی نگید اما هر چی بگید بر علیه شما تو دادگاه استفاده می شه .

راستی اگه وکیل تسخیری خواستی به خودم بگو!!!!
البته بچه های مشاوره ماشالله هزار ماشالله اینقدر با ادب و با شعورن که اصلا فحش و ناسزا براشون تعریف نشده چه برسه اینکه بخوان به زبون بیارن

نوشته شده در چهارشنبه 90/3/4ساعت 9:34 صبح توسط صفوراکلهری نظرات ( ) |

سلام

خوشحال نشید تکنولوژی اصلا حذفیات نداره و برای امتحان چهل تا سوال تستی میده هر کدوم نیم نمره

اطلاعات دیگه ای در دسترس ندارم


نوشته شده در یکشنبه 90/3/1ساعت 3:23 عصر توسط صفوراکلهری نظرات ( ) |

سلام

مثل اینکه این ترم هم داره کم کم تموم می شه و بچه ها یکی یکی دارن برمیگردن خونه هاشون

امیدوارم فرجه ی این ترم براتون پربار باشه و درس بخونید.از وقتتون استفاده کنید ترم اول براتون تجربه شده و می دونیدکه اگه درس نخونید کارتون سخت می شه.پس بشینید سر درساتون و نرید پی خوشگذرونی(یکی نیست به خودم بگه)

به هر حال به وبلاگ هم سر بزنیدحتما


نوشته شده در شنبه 90/2/31ساعت 9:13 صبح توسط صفوراکلهری نظرات ( ) |

با کراوات به دیدار خدا رفتم و شد

بر خلاف جهت اهل ریا رفتم و شد

ریش خود را از ادب صاف نمودم با تیغ

همچنان آینه با صدق و صفا رفتم و شد

با بوی ادکلنی گشت معطر بدنم

عطر بر خود زدم وغالبه سا رفتم و شد

حمد خواندم و آن مد ولاالضالین را

ننمودم ز ته حلق ادا رفتم و شد

یک دم از قاسم و جبار نگفتم سخنی

گفتم ای مایه هر مهر و وفا رفتم و شد

همچو موسی نه عصا داشتم و نه نعلین

سر خوش و بی خبر و بی سر و پا رفتم و شد

مدعی گفت چرا رفتی چون رفتی و کی؟

من دلباخته بی چون و چرا رفتم و شد

تو تنت پیش خدا روز شبان خم شدو راست

من خدا گفتم و او گفت بیا رفتم و شد

مسجد و دیر و خرابات به دادم نرسید

فارغ از کشمکش این دو سه تا رفتم و شد

خانقاهم فلک آبی بی سقف و ستون

پیر من آنکه مرا داد ندا رفتم  و شد

گفت ای دل به خدا هست خدا هادی تو

تا بدین سان شدم از خلق رها رفتم و شد


نوشته شده در سه شنبه 90/2/20ساعت 10:37 صبح توسط صفوراکلهری نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >

Design By : Pichak