سفارش تبلیغ
صبا ویژن




























وبلاگ دانشجویان رشته راهنمایی و مشاوره دانشگاه رازی

لحظاتی پس از بارش!!!

 

 به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید  | BestIranGroups

ادامه مطلب...

نوشته شده در دوشنبه 90/1/15ساعت 9:26 صبح توسط صفوراکلهری نظرات ( ) |

سلام امروز 12 فروردینه و فردا هم قاعدتا 13فروردین امیدوارم فردا به همه تون خوش بگذره البته این وبلاگ فعلا چند عضو بیشتر نداره اونم منم ،نازنینه ،آقای رنجبره و آقای جلیلیان که این آخریه هم دیگه باید برگشته باشه سر خدمتش

به هر حال ما ]رزوداریم فردا به همه ی همکلاسی هامون چه اونایی که وبلاگ میان چه اونایی که نمیان خوش بگذره


نوشته شده در جمعه 90/1/12ساعت 11:12 صبح توسط صفوراکلهری نظرات ( ) |

طبق آخرین اطلاعات خوابگاه ما و احتمالا خوابگاه های دیگه تا روز 19فروردین تعطیله با این حساب روز15فروردین برای کلاس آمار نمیتونیم بیایم البته ما که مشکل نداریم می تونیم بیایم و دوباره برگردیم اما اونایی که یه خورده شهرشون دورتره چی؟

حالا هرکی که این مطلب رو می بینه یا برامون نظر بزاره و بگه که می خواد چی کار کنه یا اینکه برای منیا حمیرا یا نازنین  اس ام اس بفرسته

اونایی که اینو خوندن به اونایی که نخوندن اطلاع بدن لطفا.به ما هم حتما اطلاع بدین.یادتون نره خواهشا


نوشته شده در دوشنبه 90/1/8ساعت 10:7 صبح توسط صفوراکلهری نظرات ( ) |

 

ادامه مطلب...

این قـافـله ی عـمرعجب می گذرد
دریاب دمی که با طرب می گذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را کـه شب می گذرد

یاران به مرافقت، چو دیدار کنید
شاید که ز دوست، یاد بسیار کنید
چون باده ی خوشگوار نوشید به هم
نوبت چو به ما رسد، نگون سار کنید

ساقی غم من بلند آوازه شده ست
سر مستی من، برون ز اندازه شده ست
با موی سپید، سرخوشم؛ کز می تو
پیرانه سرم، بهار دل تازه شده ست

ساقی گل و سبزه بس طربناک شده ست
دریاب که هفته ی دگر خاک شده ست
می نوش و گلی بچین که تا در نگری
گل خاک شده ست و سبزه خاشاک شده ست

گویند که دوزخی بود عاشق و مست
قولی ست خلاف، دل در آن نتوان بست
گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود!
فردا باشد بهشت، همچون کف دست

تا کی غم آن خورم که دارم یا نه؟
وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه!
پر کن قدح باده، که معلومم نیست
کین دم که فرو برم، بر آرم یا نه

قومی متفکرند اندر ره دین
قومی به گمان، فتاده در راه یقین
می ترسم از آنکه بانگ آید روزی:
کی بی خبران، راه نه آن است و نه این

من ظاهر نیستی و هستی دانم
من باطن هر فراز و پستی دانم
با اینهمه از دانش خود شرمم باد
گر مرتبه ای، ورای مستی دانم

ما لعبتکانیم و فلک لعبت باز
از روی حقیقتی، نه از روی مجاز
یک چند در این بساط بازی کردیم
رفتیم به صندوق عدم، یک یک باز

چون عمر به سر رسد، چه بغداد و چه بلخ
پیمانه چو پر شود، چه شیرین و چه تلخ
خوش باش که بعد از من و تو، ماه بسی
از سلخ به غره آید، از غره به سلخ

 

نوشته شده در دوشنبه 90/1/8ساعت 9:51 صبح توسط صفوراکلهری نظرات ( ) |

روزها نو نشده کهنه تر از دیروز است

گر کند یوسف زهرا نظری نوروز است

ای خدا کاش شود سال نو ام عید فرج

که نگاهم نگران منتظر موعود است


نوشته شده در جمعه 90/1/5ساعت 5:55 عصر توسط صفوراکلهری نظرات ( ) |

سلام. امروز آخرین روزیه که خیلی هامون داریم میایم دانشگاه اگر چه خیلی ها زودتر بدون خداحافظی رفتن اما ما اینقدرم بی مرام نیستیم که بدون خداحافظی بذاریم بریم .به هر حال تو سال 90 برای همه تون آرزوی خوشبختی می کنم و امیدوارم تو سال 90 لبتون پر از خنده باشه .اگه آرزویی برای بچه ها دارید تو قسمت نظرای این پست بذارید

خداحافظ همین حالا


نوشته شده در دوشنبه 89/12/23ساعت 9:6 صبح توسط صفوراکلهری نظرات ( ) |

لاستیک قلبمو با میخ نگات پنچر نکن

 

*

بوق نزن ژیان میخورمت

*

بر در دیوار قلبم نوشتم ورود ممنوع

عشق آمد و گفت من بی سوادم

*

پشت یه ژیان هم نوشته بود

جد زانتیا

*

قربان وجودت که وجودم زوجودت بوجود آمده مادر

*

شتاب مکن، مقصد خاک است

*

رادیاتور عشق من ازبهر تو، آمد به جوش

گر نداری باورم بنگر به روی آمپرم

*

تو هم قشنگی

*

کاش جاده زندگی هم دنده عقب داشت

*

سر پایینی برنده

سر بالایی شرمنده

*

داداش مرگ من یواش

*

کاش میشد سرنوشت را از سر نوشت

*

تند رفتن که نشد مردی

چشم انتظارم که برگردی

*

یا اقدس

یا هیچکس

 


نوشته شده در دوشنبه 89/12/16ساعت 10:3 صبح توسط صفوراکلهری نظرات ( ) |

از سوسک می ترسیم

از له کردن شخصیت دیگران مثل سوسک نمیترسیم...

از عنکبوت میترسیم

از اینکه تمام زندگیمون تار عنکبوت ببنده نمی ترسیم...

از خوب سرخ نشدن قورمه سبزی میترسیم

از سرخ شدن آدما از خجالت نمیترسیم...

از سرما خوردگی میترسیم

از سرخورده کردن دوستامون نمیترسیم...

از شکستن لیوان میترسیم

از شکستن دل آدما نمیترسیم...


نوشته شده در دوشنبه 89/12/16ساعت 9:57 صبح توسط صفوراکلهری نظرات ( ) |

 آفتاب سوزان تابستانی ایستاده بود، ملتمسانه به هر مسافر کش و غیر مسافر کشی رو می انداخت ، . . . گاراژ!!!! تکاپوی او برای رسیدن به دانشگاه توجه هیچکسی را جلب نمی کرد. این روز ها برای نفس کشیدن هم مردم تکاپو می کردند! چه برسه برای سفرهای کوتاه!

 

کلافه شده بود، انگار کسی زبان او را نمی فهمید اما در واقع او بود که زبان تاکسی دار ها را نمی فهمید، تنها کافی بود بگوید 500 گاراژ!

برای خوندن ادامه ی داستان به ادامه ی مطلب برید

ادامه مطلب...

نوشته شده در چهارشنبه 89/12/11ساعت 1:16 عصر توسط صفوراکلهری نظرات ( ) |

بعد از مدتها برای اینکه عریضه خالی نباشه یه مطلب علمی گذاشتم که از سایت دانشنامه ی رشد برداشتم.امیدوارم استفاده کنید.

این شاخه از روان شناسی به بررسی فرآیندهایی می‌پردازد که با هدف یاری رساندن به مراجع انجام می‌گیرد. در این فرآیند ، رابطه‌ای بین مشاوره و مراجع ایجاد می‌شود که هدف از این رابطه بررسی موضوعی است که برای مراجع مبهم ، گنگ یا به عنوان یک مشکل مطرح است.

در روان شناسی مشاوره جهت رسیدن به نتایج مورد نظر مشاوره اصول و قوانینی مطرح است که با توجه دیدگاه‌های مختلفی که در زمینه مشاوره وجود دارد، این اصول و قوانین دارای تفاوتهایی از یکدیگر هستند.

ادامه مطلب...

نوشته شده در چهارشنبه 89/12/11ساعت 1:6 عصر توسط صفوراکلهری نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >

Design By : Pichak